مطالب مربوط به برچسپ

بی بی

اذن دخول

0 نظر / 8/14/1401 12:00:00 AM

بی بی جان! ... سلام.


لطف بی بی

0 نظر / 3/14/1401 12:00:00 AM

آقا1 در را باز کرد. سرش را انداخت پایین و چیزی نگفت. دلش مثل ابر بهاری گرفته بود. قطرات اشک ناخواسته از گوشه چشمانش جوشید و روی محاسن سفیدش سُر خورد. با گوشه عبای مشکی اش آنها را پاک کردو از دو پلّه خشتی در، بالا آمد.


لطف بی بی

0 نظر / 4/16/1398 12:00:00 AM

آقا1 در را باز کرد. سرش را انداخت پایین و چیزی نگفت. دلش مثل ابر بهاری گرفته بود. قطرات اشک ناخواسته از گوشه چشمانش جوشید و روی محاسن سفیدش سُر خورد. با گوشه عبای مشکی اش آنها را پاک کردو از دو پلّه خشتی در، بالا آمد.


اذن دخول

0 نظر / 10/29/1393 12:00:00 AM

بی بی جان!. .. سلام. می خواستم به زیارت حرمت آیم. می خواستم بوسه به ضریح مقدست بزنم. نمی دانستم رخصت آن را داشتم یا نه؟